آسمان ابی
آهسته می شوید یگانه همسرش را با آب زمزم آیه های کوثرش را آهسته می شوید مبادا خون بیاید آن یادگاری های دیوار و درش را می گرید اما باز مخفی می نماید با آستینی بغض های حنجرش را در خانه او بازوی زهرا ورم کرد/ حق دارد او بالا نمی گیرد سرش را با گریه های دخترانه زینب او بوسد کبودی های روی مادرش را برگرفته از سالنامه بسوی ظهور1389 جایی برای کوثر و زمزم درست کن فضه برای فاطمه مرهم درست کن تا داغ این شقایق زخمی نهان شود تابوتی از لطافت شبنم درست کن تابوت کوچکی که بمیرم درون آن با چند تخته چوب برایم درست کن از جنس هیزمی که در خانه سوخت ، نه از چند چوب و تخته مرحم درست کن طوری که هیچ خون نچکد از کناره اش مثل هلال لاله کمی خم درست کن... برگرفته از سالنامه بسوی ظهور1389
Design By : Pichak |