آسمان ابی
و بازدلم گرفته...دلم به یاد روزهای تابستانی افتاده که دلم به پرواز با باد رویا سوار شده بود!تابستانی که برای اولین بارکسی را یافتم که همیشه با من بود گرچه درکنارم نبود!؟اما حالا این تابستان،مثل غریبه هایی که ازسلام کردن بهم ابا دارند دورازهم از کنارهم رد شدیم ؛ چه غریبانه لحظه ای خواهد بود؛دل کندن ازهم که به مانند جان را رها کردن به دنیا ابد است.!!! وچه سخت دقایقی خواهد شدوقتی سلام هم را با سری اباشته ازغرورازیاد برده دوران جواب میدهیم ...وچه خوب روزی خواهیم داشت وقتی صدایمان نویدمحبت میانمان دهد.... وچه شور انگیز است که دوباره دستانمان گرمای تابستان را دوباره حس کند و برای رهایی ازاین داغ محبت برسینه مان فشرده کنیم...واما چه کنیم لحظات هیچ وقت به نفع ما نخواهدگذشت تنها این روزها در آرزوهایمان نقش خواهد بست.......
Design By : Pichak |