در امتداد خزان ، روزها زمستاني
و در غياب شما ، آفتاب زنداني
جسارت است ولي يک سوال مي پرسم
چقدر در پس پرده حضور پنهاني ؟
ببين براي شما جمعه ندبه مي خوانند
نوادگان زمين خسته از پريشاني
چه وقت ميرسد آقا نگاهتان باشد
براي شب زدگان آيت غزل خواني ؟
چرا نمي رسي اي منتقم ببين امروز
به نيزه ها شده قرآن به دست شيطاني
دوباره پنجره ها ، زل زدن به غربت شهر
در انتظار شما اي طلوع پاياني